سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زندگی

از خدا جوییم توفیق ادب   /   بی ادب محروم شد از لطف رب 
بی ادب تنها نه خود را داشت بد  /  بلکه آتش در همه آفاق زد 
                                                                   (مثنوی ، دفتر اول بیت 78-79 )
 
آدمها از هر عصر و نسل با نژادها و فرهنگ های مختلف با هر دین و آیین ؛  یه جوری زندگی رو  میگذرونن ... اما نکته همین جاست که ما چطوری بگذرونیم ؟! 
هر وقت رفتار آدمهای تو خیابون رو میبینم با خودم میگم آخه مگه ما اشرف مخلوقات نیستیم ؟! پس چرا بخاطر یه سبقت به هم فحش بدیم ، برای احترام به بزرگترها غرور به خرج بدیم ، به دیگران و تفکرات آنها حقیرانه نگاه کنیم ، یا خدای نکرده توهین کنیم ... و هزاران چرای دیگه ؟!  خیلی دلم میخواد به اونهایی که گوشیهاشون پر از توهین به دیگرانه ... جوک هاشون فقط حرف های رکیک و توهین به اقوام کشور خودمونه ... و بدون یقین درباره دیگران حرف میزنن و ... به جای یاد دادن اصول دین به فرزندانشون به حرف های زشت اونها می خندن و قربون صدقشون میرن و شدن آیینه حرکات و رفتار زشت برای فرزندانشون و ... ؟!!! بگم ...
بگم ... آخه مگه خدا نگفت پیامبر (ص) رو برای کامل کردن مکارم اخلاق فرستادم ؟! مگه نگفت ملاک برتری شما تقوای شماست ( که منشأش اصول اخلاقیه ) ؟! پس چرا ما حاضریم به راحتی اون رو زیر پا بزاریم ؟!
حاضریم پول برا مدرک و لباس و خوراک و مهمونی و ... خیلی چیزا بدیم ! اما یه ذره به فکر اصلاح اخلاق و تربیتمون نیستیم !  نذری برا امام حسین (ع) میدیم اما نمیخواهیم بفهمیم امام برای چی شهید شد ؟! حضرت ابوالفضل (س) به خاطر احترام ، امام حسین (ع) رو به اسم صدا نمیکردند و همیشه میفرمودند : سیدی یعنی آقا و سرور من ! امام حسین (ع) اخلاق و رفتار ما رو میخواد یا نذری رو ؟!!! نماز که نشان عبودیته و شکستن غرور . رو از ما میخواد یا سر و سینه زدن بدون آگاهی رو ؟!!! بعضی وقتها آدمهایی با تیپ خیلی متشخص میبینیم ؛ اما یه دفعه یه حرف زشت میزنه که همونجا آدم خشکش میزنه ! ای وای چرا آخه ؟! یا فلان آدم با اینهمه مدرک علمی دریغ از یه ذره تربیت که به خودش اجازه میده از خدا گرفته تا پیامبر و رهبر و فلان شخصیت و غیره دربارشون اظهار نظر که چه عرض کنم ؛ جسارت در اوج وقاهت انجام بده ، اسمش رو هم بزاره  انتقاد علمی ؟!
اما این رو میدونم ریشه خیلی از مشکلات کشور ما در همین موضوع ( بی توجهی به ادب ) پنهانه ... در کشوری با این همه سابقه تمدن ایرانی و اسلامی !!! ویروسی چند ساله افتاده و خیلی آروم داره ریشه میدونه !!! و داره تبدیل به فقر در عرصه فرهنگ میشه !!!
 ای کاش به فکر درمان این موضوع باشیم ‍؛ حداقل در خودمون ...


نوشته شده در یکشنبه 89/5/10ساعت 10:46 عصر توسط محمد محمدی نظرات ( ) |

اگر دنبال مطالب خوب و مفید میگردید به وبلاگ    بروید
daryaedel.parsiblog.com

نوشته شده در یکشنبه 89/5/10ساعت 10:45 عصر توسط محمد محمدی نظرات ( ) |

باز هم بهمن اومد ... گرچه امام (ره ) نیست ، اما انگار عطرش تو هوا هست !!!



امام (ره) به ما آموخت که ( انتظار در مبارزه است ) و این بزرگترین پیام او بود . امام ما را آموخت که (عرفان را با مبارزه جمع کنیم ) و خود بهترین شاهد بود بر این مدعا که ( عرفان عین مبارزه است ) . او کتاب و سنت را در وجود خویش تفسیر کرد و مجهولات شریعت و طریقت را با مفتاح مبارک خویش گشود و ما دانستیم که جهاد اصغر شرط لازم جهاد اکبر است و اولیاء مقرب خدا در تمام طول تاریخ ، همواره بر همین شیوه زیسته اند . 
امام (ره ) رفت تا بار تکلیف ما بر گرده عقل و اختیارمان بار شود و همانسان که سنت لایتغییر خلقت بوده است ، چرخه بلیات ، ما را نیز به میدان کشد و آزموده شویم و این آیت ربانی درست درآید که : ( و لبنونکم حتی نعلم المجاهدین منکم والصابرین ) .
اکنون ، این ماییم و امانت او . دست بیعت از آستین برآریم و در کف فرزند و تلمیذ مدرسه اش بگذاریم ...            
 سید شهیدان اهل قلم (شهید آوینی )



نوشته شده در یکشنبه 89/5/10ساعت 10:44 عصر توسط محمد محمدی نظرات ( ) |


ای خوب ، ای مهربان ترین در خلایق ، ای عزیز ! وقتی ندیده چنین عاشقت شدم ، اگر تو را با چشم سر ببینم ، با عشقت چه خواهم کرد ؟!   اگر ... !  اما حیف آلوده ناپاکی هاست ! و لیاقت دیدن پاکترین را ندارد !   ای آرامش دل بی قرار ! نگذار تا احساس های زشت ، عشق تو را از من بگیرند و نا امیدی امانم را ببرد !  منتظرم ؛ منتظر خوشبو ترین نسیم الهی ، سپید ترین دست بشر ؛ تا دردهای روحم را بزداید و جانم را زنده کند !
ای آرزوی زیبا ! شرمنده ام از باران محبت شما و بی لیاقتی و ناسپاسی خودم !  نمی دانم گناهانم بزرگ شده اند یا قامت توبه هایم کوتاه شده که حتی پرچین همسایه برایم مثل برجی بلند و تسخیر نشدنی است ! مگذار در سیاهی ها گم شوم .
مولای خوبیها ! آه ... ، چقدر تشنه ام و خسته ! می شنوی صدای التماس روح خسته ام را ! تمام اعضای بدنم چشم شده اند در آرزوی دیدنت !  و چنگ دل موسیقی جدیدی نمی آموزد !  کارش از جنون گذشته !
امروز نسیم چه خوش می نواخت نوای بی قراری را در دوری از باغ یاس ! ...  کی تمام می شود داستان این فراق ؟!


نوشته شده در یکشنبه 89/5/10ساعت 10:43 عصر توسط محمد محمدی نظرات ( ) |

اگه هر نرم افزار ی را خواستید اسم آن نرم افزار  را در بخش نظرات بنویسید تا آن را برای دانلود بذارم
نوشته شده در شنبه 89/5/9ساعت 9:57 عصر توسط محمد محمدی نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت