ای آرزوی زیبا ! شرمنده ام از باران محبت شما و بی لیاقتی و ناسپاسی خودم ! نمی دانم گناهانم بزرگ شده اند یا قامت توبه هایم کوتاه شده که حتی پرچین همسایه برایم مثل برجی بلند و تسخیر نشدنی است ! مگذار در سیاهی ها گم شوم .
مولای خوبیها ! آه ... ، چقدر تشنه ام و خسته ! می شنوی صدای التماس روح خسته ام را ! تمام اعضای بدنم چشم شده اند در آرزوی دیدنت ! و چنگ دل موسیقی جدیدی نمی آموزد ! کارش از جنون گذشته !
امروز نسیم چه خوش می نواخت نوای بی قراری را در دوری از باغ یاس ! ... کی تمام می شود داستان این فراق ؟!
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |